تنهاترین تنهای تو . زخم زبونا خورده بود
خدانگهداری نكرد . چون قبل رفتن مرده بود
مسافر دلتنگیا . از بعد تو بیچاره شد
بعد از وداع آخرش . رفت و دیگه آواره شد
صبر' یک فریب بزرگ است.... سالهاست با غوره ها کلنجار میروم 'حلوا' نمیشوند....
شیرین بهانه بود... فرهاد تیشه میزد تا نشنود صدای مردمانی که در گوشش میخواندند، 'دوستت ندارد'....
من هنوز از بازی کلاغ پر میترسم... میترسم بگویم 'تو' و تو آرام بگویی 'پر'....
همیشه سرنوشت شکست را برایم رقم میزند... این بار تو را رقم زد 'شکستی دیگر'.....
عادت می كنم به داشتن چیزى و سپس به نداشتنش! به بودن كسی و سپس به نبودنش! تنها عادت می كنم... اما فراموش نه...!
برايش نوشتم : ' به اميد فرداي بهتر '
دو هفته بعد شنيدم ازدواج كرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعدها فهميدم آن روز ' الف' 'فردا' را يادم رفته بود بنويسم
نظرات شما عزیزان: